English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4402 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
optical U مربوط به دیدبانی بصری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
visual observation U دیدبانی بصری
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
visual U بصری
optic U بصری
optical U بصری
visuals U بصری
visually U بصری
ocular U بصری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
vision recognition U تشخیص بصری
visual check U مقابله بصری
visual display U نمایش بصری
visualreport U گزارش بصری
visual communication U ارتباط بصری
visual communication U مخابره بصری
visual signal U علامت بصری
visual identification U شناسایی بصری
video ram U RA بصری یا تصویری
visual identification U تشخیص بصری
optical sight U دوربینهای بصری
visual flight U پرواز بصری
optic chiasm U چلیپای بصری
optic chiasma U چلیپای بصری
visual signal U علایم بصری
audiovisual U سمعی-بصری
audio-visual U سمعی بصری
audio visual U سمعی بصری
visual arts U هنرهای بصری
optic U چشمی بصری
VDUs U واحدنمایش بصری
videotext U متن بصری
visual aids U کمکهای بصری
chiasma U ضربدر بصری
VDUs U واحدنمایشگر بصری
VDU U واحدنمایش بصری
optokinetic U بصری- جنبشی
audiovisual U سمعی و بصری
optical U الات بصری
VDU U واحدنمایشگر بصری
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
video tape U نوار سمعی و بصری
visual elevation U افت بصری گلوله
flash card U ورقه تمرین بصری
vdt U ترمینال نمایش بصری
titchener's illusion U خطای بصری تیچنر
visual display terminal U ترمینال نمایش بصری
video adapter U وفق دهنده بصری
visual display unit U واحد نمایشگر بصری
visual interaction U کنش متقابل بصری
observations U دیدبانی
espial U دیدبانی
observation U دیدبانی
optical U نشانه روی بصری چشمی
vga U ارایه نگاره سازی بصری
visual flight U پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
optical sight U وسایل نشانه روی بصری
video graphics array U ارایه نگاره سازی بصری
neglecting U دیدبانی نکنید
neglects U دیدبانی نکنید
beacon U برج دیدبانی
direct observation U دیدبانی مستقیم
neglected U دیدبانی نکنید
observations U دیدبانی اتش
flank observation U دیدبانی جناحی
loophole U سوراخ دیدبانی
loopholes U سوراخ دیدبانی
watchtowers U برج دیدبانی
watchtower U برج دیدبانی
reports U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
report U گزارش دیدبانی
neglect U دیدبانی نکنید
observation U دیدبانی اتش
beacons U برج دیدبانی
loop-hole U سوراخ دیدبانی
visual observation U دیدبانی با چشم
observes U دیدبانی کردن
observing sector U قطاع دیدبانی
army of observation U عده دیدبانی
astronomic observation U دیدبانی نجومی
watch tower U برج دیدبانی
observation sector U قطاع دیدبانی
observing U دیدبانی کردن
observe U دیدبانی کردن
observed U دیدبانی کردن
o o line U خط تقسیم دیدبانی
air observation U دیدبانی هوایی
radar quardship U دیدبانی بارادار
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
aerial observation U دیدبانی هوایی
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
o o line U خط دیدبانی سپاه
observing sector U منطقه دیدبانی
observation post U پست دیدبانی
ground observation U دیدبانی زمینی
visual omnidirectional range U سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
radar beacon U برج دیدبانی رادار
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
observed fire U تیر دیدبانی شده
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
tog method U روش دیدبانی محوری
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
nancy U سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
raster scan graphics U نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
video amplifier U دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
ethernet U نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
aliasing U اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
air signal U علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
spotting charge U خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
crested U دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
video disk U دیسک بصری دیسک تصویری
observations U دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation U دیدبانی کردن مشاهده کردن
video cassette U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassettes U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
pertinent U مربوط
pertinenet U مربوط
for U مربوط به
lineal U مربوط به خط
apposite U مربوط
pertinent U مربوط به
eight bit system U مربوط به یک
related U مربوط
irrelevant U نا مربوط
hydraulic U مربوط به اب
germane U مربوط
condequent U مربوط
correspondent U مربوط به
correspondents U مربوط به
pertaining U مربوط به
caprine U مربوط به بز
affined U مربوط
coherent U مربوط
as for U مربوط به
cretaceous U مربوط به گچ
Recent search history Forum search
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1It's not business to you
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2شما اهل کجا هستید
1offshoring
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com